تولدت مبارک پدر عزیزم
ورجک مامان تو رو گذاشتم پش دایی مصطفی و رفتم کیک خریدم بعد گل سفارش دادم بعد دسری که خاله سدی درست کرده ود گرفتم رفتم رستوران غروب هم که پنجشنبه 22 خرداد یعنی دیرو ز بود مرسم بود کل خیابونها شلوغ بود چند اعتی تو خیابون بودیم بعد رفتیم رستوران اما باب از سوپرایزم اصلا خوشش نیامد کلی غر زدم گفت من نمی تونم اینجا کیک بخورم و ببرم بعد مجبور شدم کیک بیارم خونه بقیه تولد خونه بگیریم البته دلیل داشت ولی من زیاد قانع نشدم میگفت بهخاطر دوستهام و ........... البته خجالتی هم هست چمیدونم مادر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی