پانیساپانیسا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

panisa

ناسنین

ین همون عروسک هستش که همه جا باهات و باخودت میبری نازنین خودم این اسم یادت دادم ...
27 آذر 1393

خدایا مرا ببخش...

خدایـــــــــــــــــــــا : بابت هر شبـــــــــــــی که بی شکر سر بر بالیــــــــن گذاشتم, بابت هر صبحی که بی ســــــــلام تو آغاز کـــــــردم, بابت لحظات شــــــــادی که به یادتـــــــــ نبودم, بابت هر گـــــــره که به دست تـــــــو باز شد و من به شــــــانس نسبتش دادم, بابت هر گــــــره که به دستــــــــــم کور شد ومقصر تـــــــورا دانستم, مـــــــــرا ببخش... ...
27 آذر 1393

ببلت یا پوبو

این زبون شیرینت ما رو گرفتار کرده دختر عمه ات و دختر عموت تبلت دارن و بازی پو اینقدر ماشالله باهوشی که ما رو مجبور کردی بر خلاف میلمون کاری بکنیم که تو دوست داری مدتی گوشی من بود الان عین یه تلوزیون کوچیک هم اهنگ گوش میدی هم برنامه اموزشی نگاه میکنی حرفای بامزه میزنی خیلی
6 آذر 1393

بای بای پوشک

هیچی دیگه عین همه مامان ها با اعصاب فولادی رفتیم سراغش و تا حدی هم کاری کردی الان ده روزی میشه خدا بهت بچه بده پانی مامان اون وقت که منظورم کامل متوجه میشی
6 آذر 1393

درهم

این روزا مامان خیلی درهم خیلی پانیسا گرفتارم مامان خدا فقط می تونه کمک حالم باشه بس تو هم هروز زیباتر از دیروز میشی و شیطون دوست داری من هم بازیت بشم اما متاسفانه تو چیی فراتر از دنیای ما ادم بزرگ ا میخوای گاهی با جیغ خواسته هات بدست میاری گاهی هم اینقدر عشقت بهم لبریز میشه که ناخدا گاه بوسم میکنی و دست گردنم حلقه میکنی دخترک مهربانم کاش بیشتر بفهمت دوست دارم
19 آبان 1393

سلام دخترک پاییزی من

سلام دخترم ببخشید خیلی وقت که فرصت نوشتن پیدا نمیکنم نمیدونم وقتی مادر بشی این متوجه میشی که مادر یعنی همش درگیر زندگی و مشکلاتش در عین حال باید مادر باشه پرستار باشه اشپز باشه خیاط باشه بافنده باشه اوف کلی کارباید بکنه وقتی خودش مریض باید بازهم سر پا باشه تا نظم خونه بهم نخوره پانی مامان الان دوسال دوماه کامل داری خیلی پیفت داشتی تو همه چیز حرف زدن و کارهات اماااااااااااااااااا..................خیلی خیلی شلوغ میکنی یا هتر بگم اذیت میکنی هر جایی هم که میریم دیگه اتیش میسوزونی هنوز موفق نشدم از پوشک بگیرمت اما چند شبی هست تو تخت خودت اما تو اتاق من میخوابی گاهی هم بهانه میکنی بیای تو تخت من بخوابی گاهی اینقدر بهانه میگیری که کلافه میشم خیلی ت...
12 آبان 1393

تولدت مبارک تک دختر زیبای من

ببخشید مامان جون تولدت مبارک با تاخیر خیلی درگیر کارهای تولدت بودم چون یکسالگی تولد نداشتی دلم میخواست اونقدر که از دستم برمیثاد کوتاهی نکنم برات
21 مرداد 1393

ماه مبارک رمضان

امشب دومین شب ماه مبارک رمضان دختر نازم من پدرت روزه میگریم البته پدرت تمام وکمال ولی چون من معده ام یکم ناراحته بعضی روزهارو مجبورم نگیرم خلاصه دخترم این ماه خیلی تو خوانواده 3 نفری ما احترم و ارزش ویژه ی داره عمه هاو عموها و مادر و بابای پدرت و دایی و زنعمو هات همه تو این ماه روزه دار هستن پدرو مادر خودم چون قند خون دارن نمیگیرن هرچند دلشون میخواد اما نمیتونن دکتر گفته خلاصه دختر عزیزم این ماه پر از خیرو برکت هستش  سعی کن تو هم بزرگ شدی به ارزشهاو اعتقادهای مذهبی خانواده احترام بزاری ازت ممنونم دخترخوبم   ...
10 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به panisa می باشد